وقتی خداوند شما را به لبه پرتگاهی هدایت کرد، کاملاً به او اعتماد کنید
چون یکی از این دو اتفاق خواهد افتاد
او شما را می گیرد اگر بیفتید یا اینکه
یادتان می دهد چگونه پرواز کنید
او شما را می گیرد اگر بیفتید یا اینکه
یادتان می دهد چگونه پرواز کنید
********
صدفی به صدف دیگر گفت: درد زیادی در درونم احساس می کنم . دردی سنگین که مرا عذاب می دهد . صدف دیگر با غرور گفت : ستایش خدای آسمان ها و زمین را ، که من هیچ دردی در خود ندارم ، خوب هستم وسلامت . در همان لحظه خرچنگی از آنجا عبور می کرد و صحبت آنها را شنید رو کرد به صدف از خود راضی و گفت : بله ،تو کاملا خوب و سلامتی ، اما دردی که همسایه ات را می آزارد ، مرواریدی بی نهایت زیباست که تو از آن بی بهره ای
1 comment:
خيلي قشنگ بود .
Post a Comment